روانشناسی و تربیت کودکان از نگاه پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم)
برچسب ها: پیامبرِ تربیت فرزند تربیت کودک تعلیم و تربیت مهرورزی روانشناسی کودک بهداشت روانی کودک رسول خدا روانشناسی فرزند سالم
مدت یک قرن است که غرب، تحقیقات دامنهدار و عمیقی پیرامون روانشناسی تربیت کودک به انجام رسانده است که به واقع، نتایج چشمگیری از آن پژوهشها به دست آمده است؛ هر چند به بسیاری از پژوهشهای آنان نمی توان به دیده اطمینان کامل نگریست. تا این زمان هم چنان پیروان ژان پیاژه(زیستشناس، فیلسوف و روانشناس سوئیسی، متوفای ۱۹۸۰م)، اسکینر، باندورا، کلارک هال، اریکسون و هاینزوانر، با یکدیگر نسبت به عقاید استادان خود اختلاف عقیده دارند. جمعی کودک را بزرگسالی کوچک(به تعبیر آنان: مینیاتور بزرگسال) و بعضی او را کاملاً متمایز با بزرگسال تعریف میکنند. عدهای او را متمایل به بدی، و برخی او را پاک سرشت میدانند.
درباره تربیت، تغذیه، رشد، عادتها و رفتارهای کودک نیز نظریات متفاوت و متناقض بسیاری میان پژوهشگران وجود دارد که به واقع، آدمی گاه در انتخاب نظریه درست میان آنان سرگردان میشود.
انبوه نتایج علمی که امروزیان بدان دست یافتهاند، در سایه آزمایشهای سالیان متمادی، استفاده از فن آوری و استمداد از تجربیات گذشتگان است؛ با این حال، پیوسته طرحها و نظریات جدیدی به دست میآید که گاه به طور کامل، ناقض نظریات گذشته است. اما در صدها سال پیش که هیچ یک از این زمینهها و امکانات پژوهشی وجود نداشته است، از سوی حضرت محمد امین(صلی الله علیه و آله و سلم) نسبت به کودکان، گفتارها و رفتارهایی مشاهده شده است که امروزیان در ژرفای آن درماندهاند و فهم عمیقی از آن به دست نیاوردهاند. معجزه حضرت محمد امین(صلی الله علیه و آله و سلم) تنها آیات قرآن نبود. گفتار و رفتارش، همه معجزه بود. چه آن که معجزه پدیده ای است که بشر از ارائه نمونه آن ناتوان باشد.
در عقاید امروزیان متمدن و متفکر، چنین آمده است که: اگر کودکان، وحشی و پرخاشگرند، باید آنان را رام و مطیع گردانید. زیرا آنان ماهیت حیوانی دارند و غرایز، نقش اساسی در انگیزش رفتارشان دارد.
این در حالی است که ما بارها این جمله را از سخنان رسول اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) شنیده یا خواندهایم که: پنج چیز است که تا آستان مرگ، آنها را ترک نمی کنم؛ یکی از آنها سلام کردن به کودکان است.
به راستی، ژرفای مفهوم این جمله را کدام متفکر روانشناس درک میکند؟ در افکار خردسالان چه میگذرد که حضرت امام صادق(علیه السلام) در پی نقل آنچه از رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فرا گرفته، میفرماید: “احبوا الصبیان و ارحموهم و اذا وعدتمو هم ففو لهم فانهم لایرون الا انکم ترزقونهم”؛ به کودکان، محبت بورزید و مورد شفقتشان قرار دهید و هر گاه به آنان وعده ای دادید، وفا کنید. زیرا آنها شما را روزیدهنده خود میدانند(۴). در این رفتار رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم)، چه حکمتی نهفته بوده است که همه روزه که صبحگاه از خواب برمی خاست، دست محبت به سر فرزندان خود میکشید؟
در این نوشتار به طور گزیده، به تشریح پارهای از گفتارها و رفتارهای حضرت محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) درباره کودکان میپردازیم.
نامطمئن بودن نظریات رایج کنونی و سرمشق بودن رفتار پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) برای ما -به تصریح آیه-(۶) قرآن ما را بر آن میدارد که به فرمودهها و کردار حضرت رسول اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) عمیق تر بنگریم و به واقع اعتقاد داشته باشیم که آنچه او به جای آورده -به فرض درستی روایت- فراتر از اکتشافات علمی امروزیان است. کوچکترین عمل او در پی ارائه معیاری است که برای معاصران وی، ناشناخته ماند و برخی تا این زمان نیز ناشناخته باقی مانده است. از آن نمونه، در جملهای ساده از آن بزرگوار میخوانیم:
“اکرموا اولادکم و احسنوا آدابکم”؛(۷) فرزندانتان را گرامی بدارید و با آداب و روش پسندیده، با آنان رفتار کنید.
در نظر سطحی، این فرموده تنها سفارش به احترام کودکان و رفتار صحیح با آنان است. اما این که چه رفتاری در شأن کودک نیست تا از آن پرهیز شود، و چه روشی نادرست است تا نسبت به وی انجام نگیرد جای گفتگو است. آیا والدین و مربیان برای یافتن پاسخ صحیح این دو پرسش، خود نباید پیش تر پیرامون تربیت کودک آگاهیهایی به دست آورند، پدر و مادری که با آداب و روش صحیح زندگی ناآشنایند، چگونه میتوانند فرزندشان را با آداب درست تربیت کنند؟! آیا بوسیدن کودکان -دختر و پسر- تا چه سنی رواست؟ آیا از جا برخاستن در برابر بچههای کم سن، بجا است یا نابجا؟ آیا تنبیه و کتک آنان تا چه میزان سفارش میشود؟ تفاوتگذاری میان آنان، تا چه اندازه صحیح یا ناصحیح است؟ بازی کودک و «بازی با کودک» چه لزوم و فایده ای دارد؟
بنابراین، سفارش به گرامیداشت کودک، تاکید بر تاسیس بنیادی است که به خانوادهها آموزش دهد چگونه با فرزندانشان رفتار کنند. خانواده و مجالس خانوادگی، آموزش و پرورش، صدا و سیما و مراکز فرهنگی، هر یک بنیادی است که باید بدین مهم توجه کند.
از طرف دیگر، باید مشخص شود که بیاحترامی به کودک و ترک آموزش وی، چه پیامدهایی دارد؟! اگر اطرافیانش با آداب و روش درست با او برخورد نکنند، چه پیش خواهد آمد؟ کودک در هر حال، بزرگ خواهد شد. اگر او در بزرگسالی دریابد که بسیاری از رفتارهای بزرگسالان با وی در کودکی، ناصحیح بوده است، نسبت به آنان چگونه خواهد اندیشید؟ آیا والدین چنین کودکی، اکنون در بزرگسالی این کودک، میتوانند امیدوار باشند که وی آرای امروز آنان را بپذیرد و بدان عمل کند؟ چگونه بسیاری از والدین بدین امر توجه ندارند که یکی از علتهای تمرد نوجوانان و جوانان، پیبردن آنان به اشتباه روش پدر و مادر در کودکی ایشان است؟!
به هر تحلیل، توجه رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) به دنیای کودکان را در چندین جنبه میتوان جستجو کرد:
۱- کوشش برای تولد فرزندان سالم
بر خلاف عقیده بسیاری از نظریه پردازان که تربیت کودک را از شش ماهگی یا دو سالگی به بعد نتیجه بخش میدانند، تعالیم رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) زمانی پیشتر از این را در تربیت کودک موثر میشمارد. نوزاد، بیشتر صفات خوب و بد را از طریق ژن، از پدر و مادر به ارث میبرد. بنابراین، تربیت او نه از دوران حمل که پیش از ازدواج، آغاز میشود.
دختر و پسری که پیش از ازدواج به اصول اخلاقی و دینی پایبند نباشند، بسیار دشوار میتوان امید داشت که فرزند آنان، درستکار تربیت شود. البته سهم محیط تربیتی و عوامل و استثنائات روزگار را نادیده نمیانگاریم.
اگر تربیت کودک از شش ماهگی یا دو سالگی آغاز میشود، این دستور رسول اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) چه مفهومی مییابد که میفرماید: هر کس صاحب فرزندی شد، در گوش راست کودکش اذان و در گوش چپ او، اقامه بگوید تا از شر شیطان در امان باشد. امیرمومنان علی(علیه السلام) میفرماید: زمانی که دو پسرم حسن و حسین(علیهما السلام) تولد یافتند، آن حضرت، همین عمل را انجام داد و دستور فرمود تا در گوش آنها، سوره حمد و آیه الکرسی و آیههای سوره حشر و سوره اخلاص و ناس و فلق را بخوانند.
اگر کودک دو ماهه، استعداد تربیت و پذیرش ندارد و مشاهدات و شنیدههای او در درونش تاثیر نمی نهد، به چه سبب رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) میفرماید: هرگز مبادا که کودکی در گهواره، نظارهگر رفتار زناشویی زن و مرد باشد.(۹) اگر در چنین موقعیت صدای زن و مرد را بشنود، به راه رستگاری و [پاکی و خیر] قدم نمی نهد.(۱۰).
به راستی، آیا سلامتی مادر در دوران حمل، تغذیه، ترس و نگرانیها و نیز اعتیاد وی، بر سلامتی روحی نوزاد اثر نمی گذارد؟! آن گاه چگونه میتوان نوزاد ناسالم را درست تربیت کرد؟!
امام باقر(علیه السلام) میفرماید: در عصر رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) مردی از انصار [در مدینه] به آن حضرت شکایت کرد که: همسرم دختر عموی من است و خانواده و اجداد ما همه سفید پوست هستیم و اینک، او فرزندی به دنیا آورده که سیاه پوست و شبیه سیاهان حبشی است.
رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) اندکی تامل کرد و سپس از زن توضیح خواست. زن به پاکی خود سوگند یاد کرد. پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: بین هر انسان تا حضرت آدم(علیه السلام)، عرق(پیوند، ژن، ریشه) وجود دارد که در ساختمان فرزند فعالیت میکنند… فرزند، شبیه یکی از آنها میشود… این نوزاد سیاه پوست، شبیه یکی از اجداد دور شماست. کودک را بگیر که فرزند خود تو است.
هنگامی که نوزاد رنگ پوست خود را به وسیله ژن از اجدادش به ارث ببرد، آیا صفات خوب یا بد به همین وسیله از آنان به وی سرایت نمی کند؟!
آن حضرت در همین باره فرموده است: “انظر فی ای شیء تضع ولدک فان العرق دساس”؛ خوب بنگر که نطفه خود را در چه جایگاهی جای میدهی؛ زیرا ریشهها [و ژن آدمی] به طور پنهان، تاثیرگذار است. [و از طریق آن، اخلاق اجداد به فرزندان منتقل میشود].
نیز در جای دیگر فرمود: “الشقی شقی فی بطن امه و السعید سعید فی بطن امه”؛ بدبخت، در شکم مادر بدبخت میشود و سعادتمند، در شکم مادر چنین میشود.
در روایتی دیگر آن حضرت به نقش برادر(دایی فرزندان) در تربیت فرزند اشاره میکند و میفرماید: “اختاروا لنطفکم فان الخال احدالضجیعین”؛(۱۴) همسر [شایسته] برای نطفههای خود، انتخاب کنید؛ زیرا دایی، یکی از دو ستون [مهم تشکیل دهنده] نوزادتان است.
و نیز فرموده است: از ازدواج با زنان زیبارویی که در خانواده بد پرورش یافتهاند، بپرهیزید.(۱۵)
۲- توجه به سلامت جسمی و روحی مادر
فرزندان ما -به ویژه دختران-، بیشتر اوقات خود را در کنار مادر سپری میکنند و از تعلیمات او، چیزها میآموزند. بر این اساس، آنان که دغدغه تربیت فرزند دارند نخست باید به تربیت همسر بپردازند. دختران و زنان نیز تأثیرپذیرتر از پسران و مرداناند. بنابراین در آستانه زندگی، مرد باید مهمترین همت خود را آموزش و تربیت همسرش قرار دهد. زمانی که مادر خانواده درست آموزش ببیند و تربیت شود، تربیت فرزندان او با سهولت انجام میپذیرد. چنان که اگر مادر نکوهیدهخوی باشد، تربیت فرزند، خیلی دشوار است. زیرا او اولین آموزگار کودک شماست.
رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) در این باره فرموده است: “ایاکم و تزویج الحمقاء، فان صحبتها بلاء و ولدها ضیاع”؛ از ازدواج با زنان کودن بپرهیزید که همنشینی آنها [نوعی] بلا و فرزندشان، تباه است.
پس از انتخاب همسر شایسته و توجه به آموزش و تربیت او، مهمترین وظیفه، ایجاد محیط روانی سالم در خانه است. این نخستین ابزار هر طرح تربیتی موفق است. هر که دلسوز فرزند خود است، پیش از هر کار باید بکوشد تا حد امکان، فضای خانه آکنده از آرامش و مهرورزی شود. تا زمانی که کودک شما خود را در چنین فضایی نبیند، زمینهای برای شکوفایی استعدادهای خود نمی یابد و بیشتر توان او صرف مبارزه با ترس و اضطرابها و مقابله با عوامل رنجآور زندگی میگردد. هر چه محیط آنان، صمیمیتر و درسآموزتر و روان ایشان مطمئنتر و بی هراستر باشد، آموزش و تربیت آنها، هموارتر و آموختنهایشان از محیط، بیشتر و پایدارتر است.
حضرت محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) در این باره فرموده است: “حق الولد علی والده… ان یسفره امه…”؛ حق فرزند بر پدر، این است که [پدر] مادر را احترام کند.
زمانی که فرزند،، مادر را در نگاه پدر، محترم ببیند، احساس امنیت و آرامش میکنند. مادری که در خانه از احترام پدر محروم باشد، نخواهد توانست نقش مادری خود را به درستی ایفا نماید.
۳- پیشگیری بهتر از درمان
اصل نامبرده در روانشناسی تربیتی، جایگاهی ویژه دارد و کوشش میشود تا پیش از پدیدآمدن ناهنجاریهای رفتاری، عوامل پدیدآورنده آن، شناسایی و پیشگیری شود.
از طرفی امروزه والدین، از بسیاری از رفتارهای فرزندان خود ناخشنودند و امید دارند که کسی از راه برسد و فرزندشان را به حقوق والدین آشنا کند، حال آن که گاه، کوتاهی خود والدین، سبب بروز چنین مشکلی است. زیرا در تربیت و پرورش آنان، سهل انگاری نموده اند. رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) در همین باره فرموده است: “رحم الله من اعان ولده علی بره”؛ خدای رحمت کند کسی که فرزند خود را به نیک رفتاری کمک کند. از آن حضرت پرسیدند: چگونه؟ فرمود:
۱- آنچه کودک در توان داشته و انجام داده، از او بپذیرند.
۲- آنچه انجام آن در توانش نیست، از او نخواهند.
۳- او را به گناه و طغیان وادار نسازند.
۴- به او دروغ نگویند و در برابر او رفتار نابخردانه انجام ندهند.
به واقع هر یک از ما، دوست داریم فرزندانمان نسبت به ما چگونه رفتار کنند؟ با خود بیندیشیم که اگر ما خویشتن را برای نیل بدین منظور کمک نکنیم، دیگران چگونه و تا چه میزان خواهند توانست ما را در این هدف مدد رسانند! پس همان بهتر که فهرست همه انتظاراتمان را نسبت به فرزندانمان، یادداشت کنیم و آن گاه بیندیشیم که برای موفقیت فرزند در این برنامه، خود ما چه وظایفی بر عهده داریم.
چندی پیش، دوستی از فرزندانش سخت گلهمند بود که آنها بیشتر اوقات روزانه شان را به تماشای تلویزیون میگذرانند. به وی گفتم: کمی به جای گله از آنها، خود را نکوهش کن. چون غیبت طولانی شما و همسرت از محیط خانه، سبب دلتنگی آنها را فراهم میآورد. آنها برای رفع این دلتنگی، به تماشای تلویزیون پناه میآورند و زمانی که بدین روش عادت کردند، دیگر در وقت حضور شما نیز نمی توانند از عادات خود دور شوند.
۴- درمان روحی با اعطای شخصیت
احساس ضعف شخصیت، نه فقط بزرگسالان را رنج میدهد و به ناهنجاری رفتاری وا میدارد، کودکان را نیز دچار مشکل میکند. بعضی میپندارند چون کودک پیکری کوچک تر از بزرگسالان دارد، شخصیت خود را هم کوچک میپندارد؛ حال آنکه چنین نیست و چه بسا بی توجهی به شخصیت کودکان زیانبارتر از بی توجهی به شخصیت بزرگسالان باشد. زیرا احساس ضعف شخصیت در کودکی سبب بروز رفتارهای ناصواب و ویرانگر در بزرگسالی است. به همین سبب است که امام هادی(علیه السلام) فرموده است: از شر آن که خود را حقیر و بی مقدار بپندارد، در امان مباش.
از رفتارهای متداول حضرت رسول اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) در مقابل فرزندش فاطمه(سلام الله علیها) و نیز نوههای عزیزش امام حسن و امام حسین(علیهما السلام)، احترام وصف نشدنی و برخاستن در مقابل آنان است. شیعه و سنی نقل نموده اند که آن جناب پیوسته با حضور دختر خردسالش، تمام قامت در برابر میایستاد و احترامش میکرد.
گاه به احترام و نیز مراعات خردسالی نوادگانش، سجده نماز را طولانی میساخت یا برای برآوردن حاجت آنان، نماز را با سرعت به پایان میبرد. هر روز صبح بر سر فرزندان و نوادگانش دست نوازش میکشید و مهربانی و عطوفت نسبت به کودکان، خوی همیشگی آن حضرت بود.
با این همه، در بزرگداشت شخصیت کودکان باید همواره توجه داشت که این امر برای ارضای حس شخصیت طلبی آنان است. بدین سبب باید در انجام آن به شیوه ای گام برداشت که زمینه غرور و ناز پروری کودکان فراهم نشود و این امر زمانی است که ما همه شیوههای تربیتی را هم گام عمل کنیم؛ چنان که رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) عمل میکرد.
۵- توجه به بهداشت روانی کودکان
در مباحث روانشناسی عمومی، در بخش «یادگیری، حافظه و فراموشی» به عوامل تاثیرگذار بر رشد بدن و حافظه پرداخته میشود و یادآوری میکنند که یکی از مهمترین عوامل اختلال در حواس و حافظه کودکان و مانع جدی از رشد استعدادهای آنان، و بلکه عامل عقب ماندگی ذهنی، محرومیت از بهداشت روانی است. کودک به هر علت آرامش روان خود را از دست دهد، بخشی از فعالیتهای مغز وی که تنظیم کننده رشد ذهنی اوست مختل و آینده وی دچار مخاطره میشود. مشکلات خانوادگی، فقر، بد رفتاری والدین با یکدیگر و با فرزندان، خشونت، تاکید بی اندازه بر رعایت نظم و مقررات و ترسهای موهوم، همه عواملی است که روان کودک را نابسامان مینماید.
اگر رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) هر صبحگاه که از خواب برمی خیزد و دست نوازش بر سر فرزندان و نوادگانش میکشد، این رفتار از هر هدیه برای کودک مناسب تر است و ما به درستی نمی توانیم تاثیر عمیق این رفتار ساده را لمس کنیم. کودکی که در آغاز صبح از چنین نوازشی بهره مند شود احساس آرامش، امنیت، پذیرفتگی، امید و شادی میکند. اطمینان مییابد که وجودش در خانه زاید نیست. جایگاهش نزد والدین شناخته شده و محفوظ و مورد توجه است.
روانشناسان معتقدند بهره مندی از محبت والدین در ماههای آغاز طفولیت و آغاز هر روز، از مهمترین عوامل تاثیرگذار بر تامین بهداشت روانی کودک است. کودکی که از مهر و محبت پدر و مادر برخوردار است، نگرش مطلوبی نسبت به خود مییابد و روابط سالم تر و پذیرفته تری با دیگران برقرار میکند. و ترسهای موهوم و بی پایه را که مانع شکوفایی استعدادهای اوست، از وی دور میسازد.
۶- مهرورزی، مهمترین ابزار تربیت
زمانی که آهن، نرم و گداخته شود به هر صورت که بخواهیم شکل میپذیرد. «مهر ورزی» به افراد -به ویژه کودکان- همان حرارتی است که افراد را نرم، تسلیم و گوش به فرمان میسازد.
تربیت نوعی کوشش برای نفوذ در ناخودآگاه افراد است. رنج و اندوهها، آرزوها، شکستها و گفتههای ناگفته، پیوسته در ضمیر ناخودآگاه جای میگیرند. پیرامون این ضمیر، مأمورانی آماده به خدمت وجود دارند که مانع از نفوذ دیگران بدان میشوند. از طرفی تا فردی به درون آن راه نیابد نمی تواند به اسرار آن پی ببرد و راه حلی برای مشکل آن ارائه کند.
پدر و مادری که ابزار نفوذ به ناخودآگاه فرزندان خود را نشناخته و شیوه ورود به آن را ندانند هیچ گاه نخواهند توانست ارتباط صمیمی با ایشان برقرار سازند؛ دردهایشان را بشناسند و درمان کند.
«مهرورزی به کودک» از مهم ترین ابزار نفوذ به ضمیر ناخودآگاه اوست. زمانی که فردی به کودک محبت و مهربانی میکند، قلب او را در اختیار میگیرد و آرام آرام میتواند از رنج هایش آگاه شود و راه درمانش را شناسایی و دنبال نماید.
امیرمؤمنان علی(علیه السلام) میفرماید: از همان کودکی، پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) مرا از پدرم برگرفت و من شریک آب و نان او شدم و پیوسته مونس و هم سخن وی بودم… او مرا در کنار خود مینشانید و بر سینه خویش جای میداد و در بسترش [کنار خود] میخوابانید، به طوری که تنم را به تن خویش میچسبانید و بوی خوش خود را به مشامم میرساند.
من پیوسته در پی او روان بودم، مانند بچه در پی مادر، هر روز برای من از اخلاق خود نمونه ای آشکار میساخت و مرا به پیروی از آن وا میداشت. در سال [چند روزی را] در غار حرا خلوت میگزید. من او را میدیدم و جز من کسی او را نمی دید… او مرا از کودکی در دامن خود پروراند و… هزینه زندگی مرا بر عهده گرفت. در هر صبح و شام یک نشست خصوصی با او داشتم که در آن احدی جز من و او شرکت نمی کرد. در این اوقات، من با او بودم و هر جا که او میرفت و از هر دری که سخن میگفت، من با او همراه و هماهنگ بودم.
نیز در همین باره مینویسد: زمانی که رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) کودکان انصار را میدید بر سر آنان دست میکشید و به آنان سلام میکرد و دعایشان میفرمود. روزی پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) از راهی میگذشت که کودکان بازی میکردند. چون نگاهش به یکی از آنها افتاد نزد او نشست و پیشانی او را بوسید و به وی محبت نمود… و فرمود: روزی دیدم این کودک با فرزندم حسین بازی میکند و خاکهای زیر پای حسین را بر میدارد و به صورت خود میمالد. چون او از دوستان حسین است من هم او را دوست دارم.
گاه میشد کودکی را نزد آن حضرت میآوردند و او در دامن حضرت، خود را خیس میکرد. اطرافیان با پرخاش به کودک میکوشیدند از کار او جلوگیری کنند و وی را از دامن رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) جدا سازند، که آن حضرت آنان را از این کار باز میداشت و میفرمود: با تندی از ادرار کردن کودک جلوگیری نکنید. سپس کودک را به حال خود رها میکرد تا حاجتش برآورده شود. آنگاه خود میرفت و لباسش را تطهیر میکرد.
روزی آن حضرت با گروهی از مردم نماز جماعت میخواند. در هنگام سجده، حسین(علیه السلام) که کودکی خردسال بود، بر پشت رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) مینشست و پاهایش را حرکت میداد. وقتی پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) سر از سجده بر میداشت او را میگرفت و کنار خود روی زمین میگذاشت و در سجده دیگر این رفتار حسین(علیه السلام) و آن حضرت تکرار میشد. فردی یهودی که شاهد این صحنه بود پس از نماز به رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) گفت: با کودکان خود طوری رفتار میکنید که ما هرگز رفتار نکرده ایم. حضرت فرمود: اگر شما به خدا و فرستاده او ایمان داشتید با کودکان خود مهربان بودید. آن مرد پس از مشاهده آن رفتار و شنیدن این سخن، مسلمان شد.
منبع: http://lalay.ir